دردهای من ، به زنجیرم كنید
از جوانی خسته ام ، پیرم كنید
با دروغ مرگ عشقم پیش او
از گذشتِ زندگی سیرم كنید
از نیستانم جدا افتاده ام
بشنوید آواز و تفسیرم كنید
كفر می بارد ز كیش قلبِ من
با دو قطره اشك ، تطهیرم كنید
چوب بی عشقی گَزیده گُرده ام
با دو آیه عشق تكفیرم كنید
دام عشقش بسته پاهای دلم
نا رسیده مرگ ، تدبیرم كنید
نان نااهلان نخورده قلب من
جرم ˚را ناكرده ، تقصیرم كنید
چون وزیر قرمطی تا پای دار
بی گناهِ كرده زنجیرم كنید
لعل گشتم در مقام صبر خویش
عینِ صبرم، عشق تعبیرم كنید
نظرات شما عزیزان: